#دختری_که_من_باشم_پارت_6

با کلافگی دستی تو موهام کشیدم . بعد رفتم طرفش با اون بخیه دو سه قدمم به زور برداشته بود دستشو گرفتم و گفتم:خب حالا! بیا بریم زحمتو تمیز کنم بعد هر جا خواستی برو!

اشکاشو با استینش پاک کرد و دنبالم راه افتاد

نشوندمش روی سکوی وان یه کلمه حرف نمیزد . یه ذره اب ولرم و صابون یا یه ذره بتادین درست کردم یه دستمال استریل برداشتم و باهاش خیسش کردم رفتم جلو و گفتم:لباستو بده بالا!

دستشو دراز کرد و گفت:بدین خودم میتونم!

دستمو کشیدم عقب و گفتم:نمیتونی درد داره بگیر بالا لباستو!

گوشه لباسشو زد بالا تا دقیقا بالای زخمش! با حرص دستشو گرفتم بلوزشو کشیدم بالا تا بتونم درست و حسابی زخمی که رو شکمش خشک شده بود رو پاک کنم!

تا دستم رفت رو بخیه ها دادش در اومد!کاری نمیشد کرد باید تحمل میکرد اروم گفت:دق و دلیتو رو زخمم خالی نکن!

همون طور که دستمالو میکشیدم رو زخمش گفتم:افکارت خرابه ها! خب چی کار کنم درد میگیره!

صورتشو جمع کرد و گفت:ازشون نمیگذرم!الهی صد برابر این تنشون بخیه بخوره!

زخمشو که تمیز کردم از جاش پرید و گفت:خب من دیگه میرم!

من:بگو مراقبت باشن!

پوزخندی زد و گفت:کیا؟

شونه هامو انداختم بالا و گفتم:چه میدونم همونایی که باهاشون زندگی میکنی!

یه پوزخند دیگه ای زد و گفت:باشه حتما!

پیراهن خونیشو داد تو شلوار لی کهنش و زیپ کاپشنشو بالا کشید . خداییش هیچکس نمیتونست بفهمه دختره!نه این که زشت باشه اتفاقا اگه از اون سیبیلای بلند و ابرو های پر پشت و صورت اصلاح نکردن چشم پوشی میکردی صورت لاغر و کشید و لبای غنچه ای قرمزش واقعا خواستنی بود!اون چشماش!وای چشماش خیلی خوشگل بود من همش دنبال دخترای بور و چشم رنگی بودم هیچوقت فکر نمیکردم یه جفت چشم سیاه جنین جذابیتی داشته باشه!

گفتم:با کی میری؟

میخواست سرحال و سالم به نظر برسه ولی من که میدونستم 12 تا بخیه چیز کمی نیست! نفس عمیقی کشید و گفت:با کی نه! با چی؟!

سرمو تکون دادم و گفتم:خب با چی؟

سوییچ موتورشو از جیبش در اورد و گفت:با رخش!

با تعجب گفتم:چی؟

خندید و گفت:با موتورم دیگه!

اخم کردمو و گفتم:اره با این حالت بشین ترک موتور تا از خونریزی بمیری!

اخمی کرد و گفت:به خاطر 4 تا بخیه که نمیتونم کارو زندگیمو ول کنم!کسی نیست باد منو بزنه درد اینم قابل تحمله از خیلی دردای دیگه قابل تحمل تره!

چقدر نا مفهوم حرف میزد . بیخیال عمق کلامش شدم و گفتم:بیا بریم من میرسونمت!

ـ:نه نمیخواد! خیلی زحمتت دادم! کیه که تو این دوره زمونه یه ادم غریبه رو اینجوری راه بده تو خونش بدون هیچ چشم داشتی زخم واسش بخیه بزنه و جای خواب بهش بده؟

از کجا معلوم شاید دزد بود روش باز میشد .خوبم که اینجا رو دید زده بودم شبونه میریختن تو خونه منو میکشتن و خونه رو خالی میکردن! گفتم:اگه حالت اینجوری نبود عمرا راهت میدادم!

سرشو تکون داد و گفت:میدونم! به هر حال ممنون!

از حمام رفت بیرون رفتم دنبالشو گفتم:گفتم میرسونمت!

ایستاد سر جاشو گفت:تا حالا کسی رو حرفت حرف نزده نه؟

سرمو به علامت منفی تکون دادم و در حالی که میرفتم سمت اتاقم گفتم:صبر کن لباسامو عوض کنم

خنده ای کرد و گفت:از اخلاقت معلومه! مغرور و از خود راضی!

romangram.com | @romangram_com