#دختر شیطون_پارت_43
. اصلا راه برگشتی هست ؟
من طاقتشو دارم ؟
اشکامو از رو صورتم پاک کردم.
فین فین کردنام رو اعصابم بود.
یهو صدایی پشت سرم باعث شد بپرم هوا..
- وقتی گریه میکنی خیلی زشت میشی میدونستی؟
سریع برگشتمو دستمو گذاشتم رو قلبم.
چشماش که زیر نور ماه تیره شده بود بین چشمای اشکیم در نوسان بود و باعث میشد عصبی بشم .
لعنتی .. این دومین بار بود اشکامو میدید . تند تند دست کشید رو صورتم .
اینم درگیره ها . من سر غلطی که کردم دارم دق میکنم این تو فکر قیافمه . یه چیزی تو سرم گفت
اینم پسره دیگه .. هم جنس سامان .
ولی یه حس عجیبم اینو رد میکرد .
اون کمکم کرده بود . دوباره یه صدایی تو سرم پیچید . اون بهت نیاز داشت ...
به خودم گفتم . من اول بهش نیاز داشتم. سرمو تکون دادم تا حواسم بیاد سر جاش .
- گ.گریه نمیکنم
لبخند کجی زد و اومد نزدیک . تو یه قدمیم به دیوار بالکن تکیه داد و اروم گوشه ی انگشت اشارشو کشید روی گونه ی خیسم و اروم گفت
- پس اینا چی میگن ؟
تو چشماش خیره شدم .
- چی میگن ؟؟
یکم خیره نگام کرد . معذب شدمو به سوییشرت خاکستریش خیره شدم .
صدا بمشو شنیدم که گفت
- میگن خیلی ناراحتی . اونقدر ناراحت که پشیمونی تو چشماته.
با تعجب خیره شدم به چشماش
درک میکرد ؟؟ نمیخواست واسه پشیمونیم سرم داد بزنه ؟ نمیخواست بگه غلط کردی قبول کردی وقتی میدونستی پشیمون میشی !؟
انگار نگاه گیجمو درک کرد که گفت
- نمیگم کارت درست نبود . اینم رد نمیکنم که خانوادت ناراحتن ازت .
ولی اشتباه کردی و باید یه تاوان بدی .بزار تاوان دادنت تو عذاب وجدانت و نگرانیت واسه خانوادت خلاصه بشه .تا هر وقت خواستی میتونی اینجا باشی . بدون استرس . قرار گذاشتیم بهم کمک کنیم . تو به من و منم به تو ,پس رو من حساب کن . باشه ؟
همونجوری فقط نگاش کردم . باورم نمیشد این شخصی که جلومه و داره حمایتم میکنه ارسام باشه . تصویر ذهنی من از اون فقط تو دعوا و کلکل خلاصه میشد . ازش یه آدم مغرور و بی منطق ساخته بودم که ازش متنفر باشم .چرا ؟؟. چون همجنس سامان بود ؟
یا شایدم چون .میخواستم حتی تو این شرایطم حرفای مامانمو گوش کنم ؟
خودمم گیج شده بودم
- ازت ممنونم . واقعا بهش نیاز داشتم .
سرشو تکون داد و تکیشو از چهار چوب گرفت
- ساکتو مامان اورده اینجا .. فک کرده ما باهم میخوابیم .
@romangram_com