#دختر شیطون_پارت_34

والا . وگرنه هلویی مثل من که از آسمون سرش نازل نمیشد .
لبخندمو پهن ترش کردم. یه چشمک به ترلان زدمو به مامانش گفتم
- ممنونم . چشماتون قشنگ میبینه مادر جووون .
اخم کرد .
- بهم بگو کتی گلم . اونجوری راحت ترم.
ترلان از حالت شوک خارج شد و با ترکیب بهت و خنده پرید وسط
- اخ اخ من از الان اعلام میکنم خیلی حسووودمااا . خیلی دیگه رومانتیک شد !
مامان آرسام که حالا فهمیده بودم اسمش کتیه با محبت منو نگاه کرد.
- چی میگی ترلان . من تازه این عروسمو پیدا کردم . ولشم نمیکنم . بیخودی حسود نشی !!
هممون خندیدیم به جز آرسام از فاز بهت رفته بود تو فاز پوزخند و داشت خیره نگام میکرد . منم اصلا محلش نزاشتمو کتی جونو به داخل راهنمایی کردم .
ترلان و کتی جون رو دوتا مبل یه نفره نشستن و ارسامم با یه نگاه معنی دار به من رفت نشست رو یه مبل دونفره که کنارشم خالی بود و با لحن مهربونی که اصلا به گروه خونیش نمیخورد منو تحت تاثیر قرار داد
- بیا عزیزم. بیا بشین پیشم ببینم .
بله. منم شصتم خبر دار شد این آرسام خان شمشیرو از رو بسته و منم که کلا تسلیم شدن تو کارم نیست . روی این بچه رو فقط باید زمین زد!
با لبخند خبیث رفتمو خیلی شیک نشستم تو حلقش !!
اونم نامردی نکرد و دستشو حلقه کرد دور کمرم .
چهار تا فوش و لبخند ظاهری تحویلش دادمو برگشتیم سمت کتی جون که داشت با عشق نگامون میکرد .
یه لحظه از آرسام بدم اومد .
چجوری دلش میاد این زنو که مادرشه دور بزنه ؟
خودم در جواب خودم گفتم .
مگه تو مادرتو کل خانوادتو دور نزدی ؟؟
سعی کردم فعلا به چیزی فکر نکنم و حواسمو به حرفای کتی جون جمع کردم
- وای خدا چقد ارزوم بود این صحنه رو ببینم . چقدرم بهم میاین ماشالا دوتاتون عین پنجه ی افتاب میمونید .
دیدم فرصت خوبیه اینو بچرزونم. اروم زیر لب جوری که فقط آرسام بشنوه گفتم .
- هه ! سوسکه به بچش میگه قربون دست و پای بلوریت برم . پنجه ی آفتااااب !! اونم تو ؟؟ صورتت به چاله چوله ی ماه نزدیک تره والا .
قشششنگ احساس کردم فشار دستش دور کمرم بیشتر شد و از حرص خوردنش کلی کیف کردم . پسره پرو .
خدارو شکر ترلان کتی جونو سرگرم کرده بود و حرف منو نشنید .آرسامم ازین فرصت استفاده کرد و صورتشو نزدیک اورد و زیر گوشم اروم گفت
- توهم خیلی امیدوار نباش .مامانم عادت نداره عیبای کسی رو بروش بیاره. وگرنه بیخودی خودشو باترلان سرگرم نمیکرد صورتتو نبینه . حسرت میخوره که پسر جذابش و توی جادوگر قاپیدی !!
وایییییی . خدایا ,یا این بکش یا ورش دار یا نیست و نابودش کن !! کاملا احساس کردم صورتم سرخ سرخ شد .. یه ارسامی من بسازم چهل ستون چهل پنجره
ارسامم تو همون فاصله خیلی نزدیک لبخند محوی تحویلم داد .
اومدم بزنم منحدمش کنم که صدای کتی جون دوتامونو ازون حالت کلکل کشید بیرون .
- اینارووو ! بابا مارو هم دریابید شیطونا . ارسام مامان خوردی دختر مردمو .
دوتامون هاج و واج نگاش میکردیم که با حرف ترلان همون مدلی فقط برگشتیم سمت ترلان
- ای خاله تازه الان اولشه . این دوتارو مگه میشه جدا کرد ؟

@romangram_com