#دختر_فوتبالیست_پارت_29




مامان از تو اشپزخونه در اومد و با لبخند اومد سمتم و بغلم کرد و گفت:سلام دختر عزيزم.

من-سلام عزيزم.دلم واست تنگ شده بود.

و به چهره ي جذاب مامانم چشم دوختم.اگه به جز لبام اجزاي ديگه ي صورتم به مامانم ميرف الان دافي بودم واسه خودم.خدا جونم بازم ممنونتم.چون من از خيليا بازم خوشگل ترم.

چشماي قهوه اي با بيني کوچولو و لباي عين خودم.فقط چين و چروک ناشي از 45 سال سن صورتش اون زيبايي اوليه رو ازش گرفته بود.اما بازم معلومه که سال ها پيش چيز نازي بوده واسه خودش.تنها عيبش قد مامانمه که نزديکاي 55/1.اگه يکم بلند تر بود يه زن بي عيب ميشد.

بابا-واي اين ني قليون کيه اومده خونه ي ما؟؟

من-اين ني قليون ته تغاري خونس

بابا دستاش رو باز کرد و منو تو بغلش گرفت.تو دستاي بابام احساس امنيت ميکردم.سرم رو اوردم بالا و اروم گفتم عطر جديد خريدي؟

بابا-اي واي خاک بر سرم اصلا از تو يادم نبود

من-دستت درد نکنه بابا مگه قرار نبود تمام عطر و ادکلنات رو من بخرم؟؟

بابا-ببخش همين يه دفعه رو ديگه

من-ديگه تکرار نشه


romangram.com | @romangram_com