#دختر_بوکسور_پارت_80
بیتوجه به لباس خابی کوتاهی که تنم بود از اتاق زدم بیرون و به سمت اتاقش حرکت کردم جلو در اتاقش یه مین توقف کردم یعنی کار درستیه که در اتاق یه پسر مجرد رو باز کنم شاید تو وضعیت مناسبی نباشه اونوقت چه خاکی تو سرم کنم |؟
بیخیال فکر کردن شدم و با دستای ظریفم به دستگیره فشار آوردم در با صدای آرومی باز شد . عین این دزدا کلمو دادم تو ولی افاقه نکرد آخه درو کم باز کرده بودم صدای آروم و منظم نفساش میومد و این نشون میداد که خوابه ولی کار از محکم کاری عیب نمیکنه پس درو کامل باز کردم و یکمی بیشتر وارد اتاق شدم
کلمو صد و هشتاد درجه چرخوندم و بلاخره رو تخت پیداش کردم . جقدر قیافش تو خواب بامزه میشه . یعنی دلم براش ضعف رفتا دلم میخاست برم و یه ماچ گنده بکارم رو اون لپش یهو چشم به بدن ل*خ*تش افتاد البته ل*خ*ت ل*خ*تم نبود فقط بالا تنش ل*خ*ت بود به شکم رو تخت خوابیده بود و هر دوتا دستش رو برده بود زیر بالشت
که باعث شده بود عضله هاش بزنه بیرون نمیدونم چقدر بهش خیره بودم که احساس کردم پلکاش تکون خورد حل شدم و سریع پریدم بیرون .نمیدونم درست دیدم یا نه ولی تو لحظه های آخر فکر کنم لیخند زد ولی مطمئن نبودم ..نمیدونم شایدم اشتباه دیدم
با خوشحالی فراوان به سمت طبقه پائین رفتم یه سالن بزرگ که استخر و جکوزی و ... اونجا بود و سمت راست در سالن یدنسازی و .. بود و سمت چپ هم حموم و توالت و ...
به سمت راست رفتم و بعد از عوض کردن لباسام به سمت تردمیل رفتم .حدود یک ساعت حسابی ورزش کردم خیس عرق بودم جوری که با هر قدم عین بارون از زیر چونم میریخت .
بد شانسی اینجا بود که الان ساعت 7 نیم بود و امکان اینکه این بشر هم بیدار باشه خیلی زیاد و بدشانسیه دیگه هم این که من اسکل نه لباسی و نه حوله هیچی با خودم نیاورده بودم .
راه دیگه ای نبود مجبور بودم همین طوری برم واسه همین با هزار مکافات و موش و گربه بازی بلاخره به در اتاقم رسیدم یه نفس راحت از اینکه منو ندیده کشیدم
همین که اومدم وارد اتاق بشم صداش اومد مثل اینه داشت با تلفن صحبت میکرد
آرتا _ چشم عزیزم . باشه ..باشه ..مواظبشم ..چشم خانم گل ..
اه اه بدم اومد چقدر قربون صدقه طرف میره .یعنی کیه دوست دخترش ..
آرتا _ آخه عزیز دلم چرا اینقدر تو نگرانی ؟ مشـــــ...
همین که از پله ها اومد بالا بقیه حرفشو خورد و خیره شده بود به من .. وا این چرا اینطوری داره به من نگاه میکنه یه نگاه به خودم انداختم که دیدم ای وای خاک تو سرم شد .. اینکه همه ی دار و ندار منو دید .. خیلی سریع پریدم تو اتاق و درو بستم . به در تکیه دادم نمیدونم چرا قلبم اینقدر تند تند میزد با صدای در یه جبغ خفه کشیدم
_ چیه ؟چی میخوای ؟
romangram.com | @romangram_com