#دختر_بوکسور_پارت_44

_ نوکرتون غلام سیاه

آرتا _ واسه همین میمیریم براش بعد هم با وندی خله زدن زیر خنده

از حرس داشتم انگشتامو فرو میکردم تو دستم یعنی مثلا میگفت سفید خوشش نمیاد خب به درک نیاد

با حرس رفتم تو آشپزخونه .من اگه حال این پسره رو نگرفتم وانیا نیستم .قهوه ساز رو زدم به برق و منتظر شدم تا قهوه درست بشه

تو همین حین صدای زنگ بلند شد فکر کنم پیتزاهارو آوردن بعد از مدتی آرتا با دو تا پلاستیک اومد تو آشپزخونه بدون هیچ حرفی پلاستیکا رو گذاشت رو میز و برگشت بره که زیر لب گفتم

_ تو رو خدا نگاش کن هیکل گنده کرده فقط. زبون نداره .بیچاره زشت بیریخت گودزیلای فس فسو

یه لحظه ایستاد ولی دوباره به راهش ادامه داد و رفت بیرون

اوووفففف نفسمو دادم بیرون خدا رو شکر که نشنید وگرنه الان تیکه بزرگم صد در صد مژم بود

همینطور که داشتم وسایل ناهار و میچیدم رو میز شروع کردم واسه خودم خوندن یکی از آهنگای آرمین 2 اِی اِف اِم .

( هر چی تو متن پائین گفته میشه حکم طنز رو داره و قصد توهین به آهنگ و خود خواننده رو ندارم )

چه پایِ سبز رنگی چه قورباغه ای داری

چه قورباغه ی خوبی چه استرسی داری

وقتی وانیایی نیست که دیگه به تو فکز کنه

روزی صد بار تو رو برنجونه و حرس بده


romangram.com | @romangram_com