#دختر_بوکسور_پارت_11
***************
آرتا
چند روزی میشد که به ایران اومده بودیم و به خونه ی جدیدی که پدرم زمانی که آلمان بودیم به یکی از دوستای قدیمیش که ایران بود سپرده بود پیدا کنه ..اون موقع که ما از ایران داشتیم میرفتیم من 16 سالم بیشتر نبود و دختر آقای مجد هم 5 سالش بود ..
یه پوزخند اومد رو لبم از همون بچگیش شر بود یادمه که همیشه با کاراش دیوونم میکرد شاید به خاطر همونه که الان اصلا دوست ندارم ببینمش ..
تو این مدت که ایران بودیم وقت نشد که بریم خونه ی آقای مجد ولی بعد از این مدت بلاخره با اصرارای همسرش که همون دوست مامانم میشه قرار شد که امشب بریم اونجا و الان مه ساعت 7:30 هست منم دیر کردم
پامو بیشتر رو گاز فشار دادم ماشین با سرعت بالایی شروع به حرکت کرد با یه دستم یه سیدی گذاشتم تو سیستم و ولوومشو کم کردم
از این سوسول بازیا اصلا خوشم نمیاد بیشتر دوست دارم از گوش دادن موزیک احساس آرامش کنم و موزیکای بیکلامو بیشتر میپسندم همینطور داشتم فکر میکردم که یهو با دیدن یه چیز سیاه وسط خیابون به خودم اومدم و دستمو محکم گذاشتم رو بوق و پامو رو ترمز
صدای بدی از لاستیکای ماشین بلند شد واسه یه لحظه چشامو بستم و زیر لب یا خدا گفتم چشامو که باز کردم حدود یه متر و خورده ای مونده بود که بخورم بهش که با یه جهش خودشو پرت کرد اونور و افتاد اون سمت خیابون منم با جدول برخورد کردم ولی خدا رو شکر بر اثر ترمز سرعتم کم شده بود و ماشینم صدمه جدی ندید
سرمو برگردوندم که یه لحظه از صحنه ای که دیدم چشام گرد شد یه ماشین با سرعت از کنارش عبور کرد یه لحظه من فکر کردم الان زیرش میکنه ولی انگار طرف فرزتر از این حرفا بود حسابی اعصابم خورد شده بود
چه آدمای بیفکری پیدا میشن نزدیک بود هم خودشو به کشتن بده هم منو بد بخت کنه پسره ی دیوانه بهش میخوره بچه باشه بهش دوباره نگاه کردم که دیدم سریع بلند شد و به سمت اونور خیابون رفت
عجب ادمیه این دیگه!! سریع از ماشین پریدم پائین و صداش زدم سر جاش ایستاد ولی برنگشت همینطور منتظر برخورد بعدیش بودم که خیلی آروم برگشت خدای من این دختر بود چه هیکل ظریف و چهار شونه ای داشت من فکر کردم یه پسر 15 یا 16 سالست
یه لحظه چشاش رو بدنم چرخید یه پوزخند اومد رو لبم انتظار دیگه ای هم نمیشه داشت چشش که بهم خورد سریع به خودش اومد و اون دهنشو باز کرد
دختره __ بله با من کاری داشتید
چه پرو و گستاخه معلومه بچس با تمسخر و پوزخند یه نگاه به خودش انداختم و بعدم به سپر ماشین
romangram.com | @romangram_com