رمان درگیرت شدم

#درگیرت_شدم_پارت_62

ببین هرکاری کنی من باهاتم خودم دارم هواتم
نفسم بنده به نفست همه جوره همه جا پاتمبابا نکشیمون با این کارات فرق نداری با حرفات
اینقده خوبی که قول میدم نذارم هیچ موقع من تنهات.
اهنگ که تموم شد قطعش کردم.
با اینکه اهنگرو درک نمیکنم اما خیلی خوشم میاد ازش.
نه خواهش میکنم نه نهههههه.
با جیغ از خواب پریدم.
نفس نفس میزدم.
به صورتم که عرق کرده بود دست کشیدم.
این چه خوابی بود که من دیدم.
یه مرده که صورتش معلوم نبود با سهرابو چند نفره دیگه با تبر هومنو
تیکه تیکه میکردنو میخندیدند.
هومن با عجز ازم کمک میخواست بعد تا من خواستم به سمتشون برم
اون مرده گفت: تو هم دلت میخواد تیکه تیکه شی اره؟
بعد یه خنده شیطانی کرد.
یعنی معنیه این خواب چی میتونه باشه؟!
به ساعت که 6صبحو نشون میداد نگاه کردم.مامان همیشه میگفت اگر بعد از نماز صبح خواب ببینی خوابت باطله.
خب خداروشکر از اذان تقریبا یکی دوساعت گذشته.

romangram.com | @romangram_com