#درگیرت_شدم_پارت_44

_پر پری
پرهام به سمتم برگشت. چشماش میخندیدن اما هیچ حالتی توی
صورتش ایجاد نشده بود.
نگاهم کردو گفت: پر پری؟!
قیافمو کجو کله کردم و گفتم: اقا پرهام.
_خب. تو که منو نمیشناختی پس چرا اومدی؟!
با حال زاری گفتم: بابا من وقتی بیدار میشم طول میکشه تا این ویندوز
لامصبم بالا بیاد برای همین سیم پیچیام قاطی میکنه تورو جای عمه
سکینم میبینم عمه سکینمو جای اصغر. حالا راضی شدی:/
_من میرم، تو هم یه ذره به سرو وضعت برس بیا تو اتاق کارم. با این
شکلو قیافه بیای رات نمیدم.بعد رفت.
منم با خواب الودگی به دستشویی اتاقم رفتم.
تا وارد دستشویی شدم یکیو تو اینه دیدم، سریع معذرت خواهی کردم و
بیرون اومدم.
اما یه ذره بعد با خودم فکر کردم دیدم اصلا چرا یکی باید تو دستشویی
اتاق من باشه!
پس برای همین دوباره رفتم تو. به اینه که نگاه کردم گرخیدم:/
این منم؟؟؟؟؟؟

romangram.com | @romangram_com