#دردسر_پارت_65

این روح خسته هرشب

جان کندنش غریزیست

لعنت به این خود ازار

سیگار پشت سیگار

تو اوج اهنگ بودم و کوهی از خاکستر روی سیگارم جمع شده بود که تقه ای به در خورد .

در اتاق باز شد و با قدم های اروم و استوار وارد شدو نشست رو صندلیه کنار تخت .

پشتم بهش بود نمیتونستم قیافشو ببینم ...بوی ادکلن تلخش فضای اتاقو پر کرده بود .این روزا که میومد عجیب به عطرش عادت کرده بودم

مرد بلند قد .موهای طلایی و کوتاه .چشمای ساده و یه اخم ریز لای پیشونیش

همیشه اروم بود .صداش منو از انالیز کردنم بیرون کشید

عرفان-هفتمین روز بخیر

هفت روز پی در پی میومد و ساعت ها مینشست و خیره میشد به من .

اخر شبم خداحافظی میکرد و فرداش میومد . حضورش مزاحم بود ولی عادت کرده بودم بهش .توی سکوت سیگارم رو میکشیدم .پک های عمیق و خیره به دود

عرفان-اهنگ قشنگیه

جوابی ندادم

عرفان:امروز چطور بودی خانم؟


romangram.com | @romangram_com