#دردسر_پارت_194
-خوشگل شدم؟
باران با بی حالی نگام کرد و گفت:خوبه فقط میخوای بری تسویه کنی نمیری خاستگاریش
-وا عزیزم شیک پوش بودن من رو روی حساب این حرفا نذار
ته خنده ای کردم و از اتاق اومدم بیرون..
بار دیگه خودمو نگاه کردم و از در زدم بیرون
دستمو برای تاکسی بلند کردم که یه ماشین شاسی بلند جلوی پام زد روی ترمز
..رومو گرفتم و چند قدم به جلو حرکت کردم.
-رویا
صدا اشنا بود .برگشتم ببینم تصویرش واسه کیه
اوا این که خسروی خودمونه..
به سمت ماشین حرکت کردم
-سلام..خودم میومدم چرا زحمت کشیدید
خسروی به گفتن سلام سوارشو اکتفا کرد..
سریع سوار شدم
خسروی-میخواستم باهات حرف بزنم بهت که گفته بودم
romangram.com | @romangram_com