#دردسر_پارت_141
حس عمیقی بود
عمق وجودم می نالید نیاوش نفس میکشه
نیاوش دل تنگه
درد رو زیر قلبم احساس کردم
دستی کشیدم روش
بعدم روی صورتم
وقت لبخنده .این خانواده نیاز به سرپرست داره .یه دختری که باید مرد باشه
لبخندی زدم
من دنبالتم نیاوش .پیدات میکنم داداش
بلاخره چشمای خستم توی چشمای خندونت اروم میشه
اونروزه که احساس میکنم زنده شدم
نگار واقعا میخنده .
الان که نیستی من مراقب بارانم
مراقب عشقت . احساس عمیقت و همیشه از چشمات میخوندم
romangram.com | @romangram_com