#دردسر_پارت_118
-خو لامصب مگه جنگه بی صدا میای .بچم افتاد
خودشو روی کاناپه ولو کرد
رویا:اوه بچه ات؟باباش کیه؟لابد عرفان
یه مشت محکم زدم به بازوشو گفتم:مسخره
رویا:عمته
-پاشو گمشو
رویا:نمیشه نشسته گمشم؟
-فقط جلو چشمم نباش
رویا:پشتش باشم؟
جیغ کشیدم :رویا گمشووووو
با ناز بلند شدو همونطور که قر میداد رفت
رویا:ایش اصلا لیاقت هم صحبتی نداری
-اخه تو صحبت کردن بلدی؟تو فقط دق میدی
رویا-واقعا؟باشه از این به بعد باهات صحبت میکنم
بعد شروع کرد به عر عر کردن
romangram.com | @romangram_com