#در_تعقیب_شیطان_پارت_157

پرفسور که رنگش پریده بود گفت: نه مگه چی توی اون گوره؟

- هه وحشتناک ترین کابوسی که فکرش رو بکنی توی اون گور جسد لرد ملفیسنته اونا دارند جسمش رو ترمیم می کنند تا روح خبیثش رو دوباره به اون جسم منفورش برگردونند.

پرفسور که تازه متوجه وخامت کارش شده بود شروع کرد به معذرت خواهی کردن . معذرت خواهی. اما دیگه فایده ای نداشت احتمالا تا حالابیش از نیمی از بدنش ترمیم شده.

داد زدم: پس معطل چی هستی احمق برو به قلعه خبر بده باید نشست جنگی ترتیب بدن اگه اون لعنتی احیا بشه کار هممون تمومه می فهمی؟

پروفسور به سرعت ناپدید شد تا خبر رو به قلعه برسونه. چون متخصص جادو های دفاعی بود خیر سرش خیالم راحت بود که رد تلپورتش رو نمی تونن رد یابی کنند.

رو به پریسا که وحشت زده کنارم ایستاده بود گفتم:

- پریسا؟ حالت خوبه؟

- آره فقط وحشتناکه.

- درسته ما باید جلوی رسیدن انرژی به اون گور رو بگیریم. اگه فقط بتونیم یکی از این انرژی ها رو قطع کنیم مدت زمان احیا عقب میوفته.

حاضری با من بیای؟

- آره حاضرم ولی خودت که بهتر می دونی من هنوز اونقدری قوی نیستم که بتونم جادوی سنگین انجام بدم.

- نگران نباش پریسا من مراقبتم ولی به مهارت های حسگریت احتیاج دارم.

romangram.com | @romangram_com