#در_تعقیب_شیطان_پارت_141
- آره این نور برای چیه؟
- من انرژی ویگورم رو روی نوک این چوب متمرکزکردم با این کار در هر ثانیه مقدار مشخص و کنترل شده ای از انرژی ویگورم مصرف میشه و قلب، پیشانی و شکمم که نقاط اصلی و اساسی تولید انرژی ویگور هستن شروع به تولید انرژی از دست رفته می کنند این چرخه رو باید ساعت ها و بار ها و بار ها انجام بدی تا ظرفیتت بالا بره هر چی ظرفیتت بالا بره مقاومتت هم بالا میره و تحملت افزایش پیدا می کنه. فقط یه مشکلی هست.
- مشکل؟چه مشکلی؟
- باید مراقب باشی که چوب از دستت نیوفته.
- از دستم نیوفته؟ مگه قراره بیوفته؟ اگه بیوفته چی میشه؟
زمانی که روی چوب متمرکز میشی چوب شروع به لرزیدن می کنه و تا وقتی که کاملا به این روش مسلط نشی همیشه تو دستت می لرزه نباید بزاری چوب از دستت بیوفته وگرنه...
- وگرنه چی پاتریک؟
- ببین من الان چوب رو پرت می کنم و تو هم زمان باید روی زمین دراز بکشی چون خیلی خطرناکه فقط نگاه کن ببین چی میشه.
با شمارش پاتریک خودم رو روی زمین انداختم و پاتریک چوب درخشان رو که در دست داشت به هوا پرت کرد و تا جایی که ممکن بود دور پرتاب کرد و بلافاصله خودش روی زمین خوابید.همین که چوب از دستش جدا شد درخشنگی خودش رو از دست داد انگار که ارتباطش با منبع تغذیه قطع شده باشه و به محض اینکه با زمین برخورد کرد چنان انفجار بزرگی رخداد که صداش هنوزم که هنوزه توی گوشمه. انفجار به حدی شدید بود که چند درخت اطراف این انفجار از ریشه در اومدند و بعد از انفجار موجی عظیم ازپنجاه سانتی متری سطح زمین به اطراف منتشر شد انگار که یک بمب اتمی منفجر شده باشه. بعد اینکه موج انفجار فرو کش کرد پاتریک از روی زمین بلند شد و گفت: می بینی؟ اگه ازدستت بیوفته چنین بلایی سرت میاد.رسته که حجم انرژی ویگور که روی چوب بود کم بود اما همین مقدار کم مثل یک بمب هیدروژنی عمل می کنه پس حواست باشه که خطایی ازت سر نزنه چون ممکنه آخرین اشتباه عمرت باشه.
- خیلی وحشتناک بود اگه از دستم میوفتاد 100 در صد فاتحم خونده می شدهیچ اثری ازم باقی نمی موند.
- اومم پاتریک؟
- بله؟
romangram.com | @romangram_com