#در_جست_و_جوی_چهار_عنصر_پارت_69

دویدن

ازبین رفتن تمام خون درون دریاچه

باز شدن چشم انسان های چند هزار ساله ی درون محفظه ها

شکسته شدن ناگهانی شیشه ها

نوری کور کننده

و به محض باز کردن چشم ها دیدن مناظری بسیار بسیار زیبا

شهری آباد و آزاد و زیبا، تماما از سنگ های طلایی

درختچه های سرسبز

و هزاران هزار چیز دیگر که قادر به توصیفش نیستم

و در آخراستقبال گرمی از جانب مردم شهر راستی و درستی

شهر راستی ها دوباره بازگشت.

*****

برای کودکانی که با اشتیاق برایش دست تکان می دادند، مهربانانه دست تکان داد و پشتش را به انبوه جمعیتی که برای بدرقه ی آن ها آمده بودند کرد و همراه کاترین و کریستین از مرز دروازه های طلایی گذشتند و پیش به سوی ماجرایی جدید!

دو شب پیش با بررسی نقشه فهمیدند که مقصد بعدی و ماجراجویی بعدی در کوهستان تاریک است. جایی که حتی کسی افسانه ای هم از آن نمی داند. مثل اسمش تاریک است و اهریمنی خفته در درونش.

گوهر های باد و آتش در قاب طلایی رنگ خود مثل خورشید سپیده دم می درخشیدند ولی هنوز گردن آویز کامل نشده بود تا درخشش واقعی شان مشخص شود و تانیا، کاترین و کریستین بفهمند قدرت تانیا نشعت گرفته از کدام عنصر اربعه است!


romangram.com | @romangram_com