#دنسر_پارت_98


یه تاپ و شلوارک اسپرت پوشیدم و رفتم پایین.

یه خرده توی راه بودم و بعد رسیدیم. واقعا جای باحالی بود. خیلی شیک و زیبا. یه صحنه ی بزرگ داشت که چندتا دختر داشتن روش میرقصیدن. یه میله هم وسط صحنه بود که فهمیدم برای رقص کثیف و رقص میله ازش استفاده میشه.

مسعود با یه پسری یکم حرف زد و سراغ یه آقایی رو گرفت. بدشم دستمو گرفت و رفتیم توی یکی از اتاقا ی طبقه ی بالا. اتاق رئیس کلاب بود. سلام کردیم و نشستم. مسعود گفت:

-این همون کسیه که گفته بودم.

مرده که ایرانی نبود یه نگاهی بهم کرد و گفت:

-ظاهرش که خوبه. رقصش هم که گفتی حرف نداره. یه امشب رو میذارم امتحانی بره ببینم چی میشه. برای امشب برنامه ی خاصی داری؟!

لبخندی زدم و گفتم:

-خب رقص اصلی من بلی (BELLY) (با همون عربی اصیل) هستش. ترجیح میدم با اون شروع کنم.

سرشو تکون داد و گفت:

-ما همیشه اینجا رقص با میله و هیپ هاپ و بیشتر این مدل رقصا رو داشتیم. به نظرم باید متفاوت و جذاب باشه.

-حتما همینطوره. ممنونم.

-برو آماده شو.

یه دختری رو فرستاد که راهنماییم کنه.رفتم توی یه اتاق و یه لباس عربی مناسب و شیک انتخاب کردم. سفید و طلایی بود. تازه آفتاب گرفته بودم و پوستم هنوز طلایی رنگ بود. و ترکیب رنگ سفید باهاش فوق العاده میشد. همونو پوشیدم و موهامو باز و شونه کردم و مشغول آرایش کردن شدم. داشتم خط چشممو میکشیدم که گوشیم زنگ خورد. بردیا بود. /وشی رو بین گوشم و شونه م نگه داشتم و جواب دادم:


romangram.com | @romangram_com