#چشمان_سرد_پارت_24

برگشت وبایه پوزخندگفت درسته!طوری که انگاربخوادبگه کم آوردی؟

نفسم روفوت کردم وادامه دادم

-فعلامابایدیه سری اطلاعات ازشون به دست بیاریم بعدهم بایدداخل گروهشون نفوذکنیم!فردابقیه بچه هاازستادای دیگه هم میان وبااوناآشنامیشین وکارمون روشروع میکنیم فعلامیتونیدبرید

-بله!ممنون

اینوگفت وازاتاق بیرون رفت!نمیدونم چرابااینکه میدونه من رهبرگروهم بازاین فقط احترام میزاره واصلانمیگه قربان تازه همون احترام روهم فقط جلوی بچه هامیزاره!انگارازعمداین کاررومیکنه

همینطورتوفکربودم که دراتاق بازشدوآرادخودش روباخنده انداخت توودرهمون حال گفت

-دمش گرم عجب حالی ازت گرفت!فکرنمیکنم توگروه اطلاعاتیتون کسی بخوادباکامپیوتروموس وکیبوردکشتی بگیره!وای که چه بامزه است این دختره

پشت درهمینطورداشت ازخنده ریسه میرفت

-آرادببندفکو!

-نمیشه پیچش ه*ر*زشده!حالاچرااینقدرآتیشی بدجوراونجات سوخت نه؟!

-گمشوآراد تاحالت رونگرفتم

-نه توروخداعشقم!بزاریه کم ازاین کلم قرمزروبه روم فیض ببرم!خداوکیلی قیافت دیدنی شده!ازدماغت داره بخارمیزنه مثل این گاوای جنگی شدی که دنبال پارچه قرمزمیگردن اماقربونت برم واسه رسیدن به اون پارچه قرمزبایدزورت بیشترازایناباشه

-توفکرکردی نمیتونم باتومبارزه کنم؟

-نه دیگه اینجارواشتباه کردی من که پارچه قرمزنیستم پارچه قرمزاونه!

همینطورکه اینومیگفت به دیواراتاق اشاره کردوادامه داد

-که البته بااین اعجوبه ای که من دیدم محاله بتونی ازش ببری لامصب زبونش مثل کاکتوس خارداره!

-من جلوی اون کم نمیارم

-اون که صدالبته!فقط داداشم هرموقع خواستی حرف روبپیچونی یه کم حرفه ای ترعمل کن!آخه بدجورازحرفت جاخورد!بیچاره دیگه کاملاخلع سلاح شدبااون تغییرمسیرت

-چی میگی تو؟

-هیچی دارم مراحل گندزدن خودت به هیکلت روبرات بازگویی میکنم!آخه سرهنگ مملکت هم این همه مشنگ

صداش روکلفت کردوگفت

-خیلی خوب ازبحث اصلی خارج نشیم

-گمشوصدای من کجاش این همه زمخته؟

-به قول خودت ازبحث اصلی خارج نشو!

دیدم اگه همینطوراجازه بدم میخوادواسم فک بزنه واسه همین گفتم

-سرگردامینی اگه تاسی ثانیه ی دیگه اینجاروترک نکنین تنبیه میشین

چشاش روریزکردوگفت

-جون جونت کنن احمقی!فقط یه سرهنگ احمق میتونه باتهدیدتنبیه زیردستش رو مجبوربه سکوت کنه!

-برو!

-خیلی خوب بابارفتم اماامشب خونه میبینمت!

romangram.com | @romangram_com