#چشمان_سرد_پارت_183
-نیشت وببندچه ذوقی هم میکنه!حالاانگارطنین بااون حالش اصلامیفهمه آقاچی پوشیده
بااین حرفش انگاربادم روخالی کنن لبخندم جمع شدواخمام توهم رفت که ایندفعه صدای مامانم بلندشد
-چکارش داری پسرم رو؟خیلی هم خوب کاری کرده که مرتب میره پیش نامزدش!اون حالش خوب نیست آریاکه خوبه.بایدبه عشقش احترام بزاره ویکی ازنشونه های احترام مرتب بودنه
من که دوباره ازحرفای مامان جون گرفته بودم گفتم
-چاکرمامان خانوم هم هستیم
که اون هم لبخندی زدواومدطرفم ومنوکشیدتوی ب*غ*لش
دوباره سرش روبلندکردوباچشمایی که نم اشک توش نشسته بودگفت
-خداروشکرمیکنم پسرم.من آرزوی این روزاروداشتم حالابرآورده شده
آراد-آره مامان آرزوداشت یه روزی خربشی!
مامان فوراچرخیدطرف آرادوتندگفت
-توخفه!پسرم داره آقامیشه اونوقت توبهش میگی خر؟
-خوب زن گرفتن خریته دیگه
مامان چشم غره ای به آرادرفت که آرادمظلوم نگاش کردوبع دسرش روچرخوندوگفت
-هیچی کی اینجا منودوست نداره.
همچین اینومظلوم گفت که مامان دلش طاقت نیاوردورفت اونوهم ب*غ*ل کردوگفت
-توروتخم چشم مامان جاداری
بااین حرف مامان نیش آرادبازشدکه گفتم
-ذوق مرگ شد!اه اه!مردهم اینقدرننر
آراد-حرف خودموبه خودم برمیگردونی؟
-چیزی که عوض داره گله نداره
اون هم بالبخنداومدجلوگفت
-شوخی کردم که گفتم متوجه نمیشه!تیزترازطنین ندیدم مطمئن باش!
من هم لبخندی زدم وبعدهم روکردم طرف مامان وگفتم
-خوب من دیگه برم!مامان چیزی لازم نداری توی برگشت برات بگیرم؟
مامان دوباره نگاه مهربونش روبهم انداخت وگفت
-نه عزیزم!
بعدهم نگاه خریدارانه ای بهم انداخت وگفت
-ایشاالله لباس دامادیت پسرم
من هم بالبخندگفتم
romangram.com | @romangram_com