#چشمانی_به_رنگ_عسل_پارت_86

- شیدا دوست داری یواشکی سری به اتاق محسن بزنیم؟! اتاق قشنگی داره!

با خجالت گفتم:

- وای نه هانیه جون! این کار اصلا درست نیست، بهتره که بریم پایین......

ولی دست بردار نبود .با سماجت دست من رو کشید و بطرف اتاق رفت و گفت:

- بیا فقط یه دقیقه، زود برمی گردیم!

از اینکه بی اجازه وارد اتاقش شده بودم ، بشدت می ترسیدم و دلم نمی خواست زودتر از اونجا فرار کنم . نگاهی اجمالی به اطراف انداختم؛ اتاق بزرگی بود با دکوراسیون کرم و قهوه ای . یه عکس بزرگ از محسن هم به دیوار نصب شده بود . از هانیه پرسیدم:

- چرا این اتاق اینقدر تاریکه ؟ روشنایی دیگه ای نداره؟!


romangram.com | @romangram_com