#چشمانی_به_رنگ_عسل_پارت_154

- خوب عیبی نداره .همونجا توی پارکینگ می مونه، فردا خودم می رسونمت .

گوشی را سرجایش قرار دادم .با عجله کپی ها را داخل پوشه ای جاسازی کردم و به اتاقش رفتم . خوشحال از اینکه هرگز موفق به شکست دادن من نخواهد شد، در زدم و داخل شدم .پشت به من در حال تماشای نمای شهر بود.

- بفرمایید!

- آقای متین ، تمام اوامر شما مو به مو اجرا شد . این فاکتورهایی که ازشون کپی خواسته بودید!

- بسیار خب! شما می تونید برید

تمام وجودم لبریز از غم شد .حتی زحمت یک تشکر خشک و خالی را هم به خود نداد!

با وجودی که لحن کلامش خشن و دستوری نبود ولی باز هم دلگیر شدم.


romangram.com | @romangram_com