#بلو_پارت_88


خاله-عه! تو یک سال گذشته مرده بودی کسه و کارش؟ تو خرج دادنش هم کس و کارشی؟

«طاهر با اخم گفت:» مگه خاله ات خرجتو میداد؟

-کدوم خرج؟! من با همین اینستام درآمد داشتم یا مدل میشدم...

«طاهر با عصبانیت و صدای خفه گفت:»

-مگه باباجون هفته ای چندبار بهت زنگ نمیزد میگفت پول چقدر بریزم یه شماره کارت بده؟ پگاه یه کاری کردی که دیگه جای دفاع نداشته باشی.

-خاله خرج منو نمیداد بابا!

طاهر-دِ واسه چقدر رفتی همه عکس هاتو همه جا پخش کردی؟ خاک تو سر ما که تو به این روز افتادی، این چه فرقی با هزار تا کار کثیف دیگه داره؟

«وا رفته گفتم:» عمو طاهر!

طاهر-عمو طاهرُ ....

«با حرص گذاشت رفت و به ارسلان نگاه کردم، ول نمیکرد و همچنان داشت با خاله چونه میزد. صدای زنگ بیرون اومد، رضا رفت دروباز کنه با عجله گفتم:»

-ارسلان قطع کن الان باباجون اینا میان شر میشه.

ارسلان سر کشیده بود که بیرونو ببینه، گوشیُ آورد پایین و بدون اینکه قطع کنه گفت:»

-پلیس؟!

romangram.com | @romangram_com