#بلو_پارت_65


ارسلان با حرص و عصبانیت و دهن کجی دستشو بالا گرفت و ادای منو درآورد در حالی که میگفت:

-چیلیک چیلیک سلفی،کوفت طوری و درد طوری گرفتن و زرتُ زرت تو اینترنت گذاشتن...

رضا-ارســــلان!!!!

«ارسلان عاصی شده گفت:» بابا داداش تو که خبر نداری...

-من....من عکس بد نمیزاشتم، من فقط... من فقط....

ارسلان-میام میزنم تو دهنتا، عکس بد یعنی چی؟ یعنی لخت بشی دم ساحل...

مادرجون محکم، محکما روی گونه اش زد:

-خاک بر سر من.

رضا شاکی رفت به سمت ارسلان رفت، ارسلان عقب نشینی کرد و روی مبل نشست و گفت:

--داداش.

«رضا با اخم گفت: صداتو بیار پایین مرد حسابی، داری شرف نامستو به گوش کی میرسونی؟

ارسلان-ناموس من شرفشو به باد داده.

«رضا برگشت منو نگاه کرد و زن عمو بلند شیهه کشید و مادرجون یکه خورده گفت:» چی؟!!!!!

romangram.com | @romangram_com