#بی_هوا_دلسپردم_پارت_127


تارسيديم کولرو زديم

لباسامودرآوردم و يه بلوزشلوارراحتي پوشيدم لباساموو وسايلاموجابه جاکردم و رفتم توهال کمک مامان

رفتم پيش مامان و گفتم:مامي جونم کمک لازم داري درخدمتم

مامان:نه گل دختربابات داره بهم کمک ميکنه وسايلاي خودم و خودش و بردتواتاق تاجابه جاکنه

منم يه دستي به سروگوش خونه بکشم

من:باشه نگران شامم نباش ميخوام پيتزادرس کنم

روهام صداش ازپشتم اومدکه گفت:بلدي خانوم کوچولو؟

من:برگشتم سمتش و گفتم:تاچشات درادآقابزرگ

روهام تک خنده اي کرد لپموکشيدوگفت:باشه نانازي

بعدم گفت:من ميرم بخوابم روزخوش

مامان:بروپسرم خوب بخوابي

مامان:دست توهم دردنکنه بابت شام دخترم

من:قربونت برم

مامان:خدانکنه شربت ميخوري برات بيارم؟

من:اهوم

مامان:باشه پس بشين الان ميام

romangram.com | @romangram_com