#بی_هوا_دلسپردم_پارت_109


سامين روبه اونايي که دم دربودن گفت:شمابفرماييد

زندايي يه نفس عميق کشيدو به همه گفت:بفرماييدبرين بشينين

بلاخره همه رفتن متکايي که روتخت سامين بود و پرت کردم سمتش:پسره خل و چل

شيوا:ذليل شي الهي بااين فيلمات زهرمون ترکيد

روهام:ترسوها

شيوا:مرگ کوفت درد حناق

من:عجب رويي داره اين

سامين:خب حالاولکنين فکرکنين چيکارکنيم پوکيديم

من:آهنگ بزاريم برقصيم

شيوا:موافقم

روهام:زهرمار

يه نگاه به شروين انداختم ببينم چرالال شده ديدم نشسته خوابش برده آب دهنشم ريخته روپيرهنش ايش حالم بهم خورد

خيلي خنده داربود زدم زيرخنده

همه ردنگاهموگرفتن اونام خندشون گرفت

من:واي خداقيافشونگاه

سامين:آب دهنش

romangram.com | @romangram_com