#بی_گناه_محکوم_شدیم_پارت_135
- من نا بودش می کنم ، کی قرار با این دیوانه بازی کنم
بهرام از موقعیت پیش آمده لذت می برد
- فکر می کنم چهارشنبه شب ، آخرین شب سفر
- دو از سه بازی ؟
- نه فقط یه بازی
- برای 500 هزار دلار ؟!
- بله
- ولی من اینقدر پول همراه ندارم
بهرام تیرش به هدف خورده بود از درون می خندید
- احتیاج نیست ، ایشون در فکر یه بازی جوانمردانه هستن شما فقط چک بدین ، بریدن 500 هزار دلار می گیرین
- کی پولها رو می گیره ؟
- صندوق دار کشتی
- چهار شنبه شب من آماده ام
- ایشون خوشحال میشن
romangram.com | @romangram_com