#بگذار_آمين_دعايت_باشم_پارت_3
***
دستم روی کراوات و نگام روی اون همه جذابیت موند.
کراوات رو به طرفش دراز کردم و اون دور گردنش انداخت و باز مثه همیشه درگیری پیدا کرد و من یه نیمچه لبخندی به اون همه نابلدی دور از انتظار زدم و با یه قدم بلند خودمو بهش رسوندم و کراواتو بی حرف به دست گرفته با چند تا زیر و رو بردن بستمش و محکمش کردم و اون عطر تلخی که برام از بچگی معنی حضورشو داشت رو به ریه کشیدم.
- امروز سه تا قرار دارین ، دوتاش قبل از ناهاره که یکیش مربوط به پروژه شرکت تهام میشه و یکیش هم برای مذاکره با شرکت سهامیه ، سومین قرارتون مربوط به ناهاره که تو رستوران همیشگی باید مهندس شمس رو ملاقات کنین ، در ضمن بعدازظهر برنامه باغ لواسون آقای احتشامو دارین که تا پس فردا ادامه داره.
باز یه نگاه کلی توام با اعتماد به نفسِ تو ذاتش قل قل کرده رو تو آینه انداخت و کیف سامسونیتش رو با اون لایه چرم اصل به دست گرفت و مثه همیشه بی توجه به من از اتاق بیرون زد.
اما تو لحظه آخر با یه چرخش طرفم برگشت و با نگاه همیشه سردش منو نشونه رفت و گفت : آیلین هنوز خوابه ؟
- نمیدونم ، من هنوز ایشونو ندیدم .
ابرو بالا انداخته از جلوی در کنار رفت و...
فقط حرفش آیلین بود ؟ همیشه حرفش آیلینه.
لباس های تو کمد رو زیر و رو کردم و تهش یه شلوار کتون قهوه ای سیر و یه پولیور کرم با طرحای لوزی قهوه ای و یه کت چرم به رنگ شلوارش روی تخت گذاشتم و از اتاق زدم بیرون ، اینم از ست تیپش واسه بعد از ظهر.
خانوم گل رو با اون هیکل گرد و یادآور کدو قلقله زن تو آشپزخونه دیدم که مثه همه این سالا یکریز داست غرغر میکرد و دلم از این همه غرغرش پوسید.
بی توجه به اون همه غرغر راهی اون انباری ته پارکینگ شدم و رسیدم به اون مامن همیشگی و هیچکس تا حالا جز خودم پا توش نذاشته.
پا که تو اون انباری ملقب به اتاق میذارم نگام دور میگرده و تهش دلم میگیره از اینکه اون اول صبح فقط میپرسه آیلین هنوز خوابه ؟
آره آیلین خوابه و من صبح اول صبح از این انباری ته پارکینگ میزنم بیرون وسردم میشه و به جا خانوم گل واسه اون میز صبحونه میچینم و لباساشو میدم دستش و تهش هم اون میپرسه آیلین هنوز خوابه ؟ حتما خوابه مگه جز خواب و تفریح کار دیگه ای هم بلده ؟
صدای زنگ گوشیم تو دل اتاق می پیچه و منو دنبال اون منبع صدا میکشونه و تهش پیدا میکنم اون گوشی قدیمی و دکمه دار و دلم فقط به کشویی بودنش خوشه.
دیدن یه عکس کم کیفیت و لبخند اومده تا روی لبم.
- باز اول صبح شد فحش لازم شدی ؟
romangram.com | @romangram_com