#باورم_شکست_پارت_137

- چشم عمه جون. اما داریم میریم پیش محتاج جون.
- مسیر نسبتاً زیاد. می رسیم به حرفامون.
یک شوخی نه چندان مورد دار کارش را به کجا ها خواهد کشاند...

- بیا مادر جون. مونس شوحی میکنه باهات.
- توی قیافه من اثری از شوخی می بینید؟
صدای خنده اشان بالا رفت و دخترک جرأت یافته پشت میز نشست.

- یلدا باز چی گفتی که این خواهر من برزخ شده؟
- گمونم تکرارش به نفعم نباشه.
دیگر چیزی نگفت اما نگاه های هشدار دهنده مونس تمام مدت گیرش انداخته بود.

- محمود ، ما داریم میریم بیرون. شما کاری ندارید؟
- نه، برید در پناه خدا.

romangram.com | @romangram_com