#برزخ_اما_بهشت_پارت_182


- آره، این ها داستان هایی است که تو برای خودت سرهم می کنی، خوب هم می دانی خریداری ندارد. همین خود تو، جرئت نمی کنی این افکار را بلند بلند به خودت بگویی، چه برسد به دیگران. پس سر خودت را شیره نمال! تا کی فرار؟ تمامش کن. هر چه بیش تر ادامه بدهی، بیش تر غرق می شوی و نجات سخت تر است ....

باز زانوهایم سست شد و نشستم، سرم را در میان دست هایم گرفتم و فکر کردم چه کار باید بکنم؟ دست خودم نبود، این قلب لعنتی نمی خواست بفهمد که محکوم به مرگ است. چشم هایم همراه قلبم می سوخت و با ناتوانی به خودم می گفتم باشد، از این به بعد سعی ....

- باز دودوزه بازی را شروع کردی؟ از این به بعد یعنی چی؟ از این به بعدی وجود ندارد. این ها بهانه است برای این که ادامه بدهی، که کاری نکنی و قبول کن بی چاره، قبول کن، هر چه در این راه بیش بروی، زیر پایت بیش تر خالی می شود و برگشتن و نجات برای خودت نفس گیرتر می شود، چون تنهایی، تنهای تنها ....



پس چه کار کنم؟

- باید بروی، باید یکدفعه بکنی.

آخر کجا؟ کجا را دارم بروم. تازه کیمیا چی؟

- ببین، باز موذی شدی، ماهنوش.


romangram.com | @romangram_com