#باران_بی_قرار_پارت_36


" وای خانومم چقدرخوب که حالت خوبه...عزیزدلم کاش می فهمیدی چقدردوستت دارم...کاش می فهمیدی منم کم عذاب نکشیدم...کاش متوجه می شدی منم فریب خوردم...کاش میزاشتی حرف بزنم گل یاسم"

پریده رنگ عشق تو

رنگ منم پریده ها

تمام خاطرات مثل برق ازذهنش عبورکردازروزی که برای اولین بارترس ونگرانی ودوست داشتن رادرنگاه کلاله دیدهما ن زمانی که لیوان دردستش شکسته شد تازمانی که گریه میکردوفریادمیزد همه عکسهاوحرفهای مهرداددروغ است واوچه بی رحمانه به فرشته کوچکش سیلی زده بودوچه ظالمانه به اوگفته بودبایدازهم جداشوند.

کمک کنیدستاره ها

منویادش بیاره ها

همون...

تاحالاعاشق شدی؟به کسی شده دل بدی؟یهوازدستش بدی؟

دورت بگردم

یادش امدآن موقع که به خانه برگشت وفرشته ی زندگی اش راندیدحس وحشتناکی قلبش رافراگرفت انگارقلبش رفته باشد...عین دیوانه هابه اتاق کلاله رفت وتمام وسایلش رازیروروکردوقتی متوجه شدکلاله تمام مدارکش راباخودبرده دیوانه شدانقدربه این وآن زنگ زدوشنیدکسی ازاوخبرنداردکه کلافه شدان روزتاصبح پلک روی هم نگذاشت صبح عکسهارابه عکاسی دوستش بردوباکلی خواهش ازاوخواست برایش توضیح دهداین عکسهاواقعی اندیانه؟

باحرفهاوتوضیحات دوستش انگارپتک برسرش فروآمده باشدبه طرزفجیعی بهم ریخت باعصبانیت به دنبال مهرداد می گشت دراین بین هرجایی که میرفت مشخصات کلاله رامی دادوازاومی پرسیدولی دریغ حتی یک نفرهم اورانه دیده بودونه می شناخت انقدرعصبی وداغون وکلافه بودکه هیپ کس اورانمی شناخت وقتی ازپیدانکردن مهردادعاجزماندبرای شکایت به پلیس مراجعه کردوتازه آنجابودکه فهمیداولین نفری نیست که ازهمچین آدمی شکایت می کندوتابه حال چندین نفربه هزاردلیل مختلف ازاوشکایت کرده اند.حال وروزش تعریفی نداشت مادرش هرروز به دیدنش میرفت ذه ذره آب شدن فرزندش رابه چشم می دیدولی حرفی نمی زدوبه جزغصه خوردن کاردیگری نمی توانست انجام دهدوقتی سوشا جریان دروغی بودن عکسهاوحرفهای مهردادرابه کارن گفت کارن صدهابارایخودمتنفرشدهمه خانواده به یکباره به سمت فروپاشی رفت سحربه شدت بی تابی میکردهمه بسیج شده بودندوبه دنبال کلاله می شتندیک سال که ازنبودن کلاله می گذشت دیگرهمه ازیافتن اوناامیدبودنداماسوشاهم چنان شهررازیرورومی کرد،یک سال دیگرویک سال دیگر به همین منوال گذشت تاروزی که کیانابرای شرکت درمراسم دفاع پایان نامه اش به اوزنگ زد.

اصراری برای مهاراشک هایش نداشت همراه آهنگ زمزمه کرد:

"تاحالاشده دستتوبزاری روی قلبتو

یکیم نیست بگه به تو

romangram.com | @romangram_com