#باران_بی_قرار_پارت_127
حبیبی؟این اسم اصلابرام آشنانبود..مااصلاتوبیمارستا ن دکتری به اسم حبیبی نداشتیم!واه دختره حتمااشتباه اومده!بالحنی که خنده توش موج می زدگفتم:
_خانم مااصلااینجاکسی به اسم دکترحبیبی نداریم!
چشاش گردشدوباجیغ گفت:
_ چــــــــــی؟نداریـــد؟
اخمی کردم وگفتم:
_نخیرخانم،لطفا آرومتر خانوم اینجابیمارستانه
انگشت اشارشوباخشم به طرفم گرفت وگفت:
_نکنه بهت گفته اگه من اومدم راهم ندی آره؟اصلا...اصلانکنه مخشوزدی
دیگه داشتم قاطی می کردم دختره ی دیوونه داشت چی میگفت؟!
ضربه ای به بازوی تانیاکه سرشوکرده بودتوتبلت زدم وباخشم گفتم:
_تانی به این خانم بگومااینجادکترحبیبی نداریم
تانیاباتعجب سرشوبلندکردوگفت:
_دکترحبیبی؟
سرموبه نشونه آره تکون دادم.نگاهی به دختره کردوسرشوخاروند.خیلی ناگهانی گفت:
romangram.com | @romangram_com