#باغ_پاییز_پارت_135
بهار نیم نگاهی به کامیار انداخت که او با سر او رو تشویق به پاسخ دادن کرد. اونقدر از به شنیدن پاسخش مشتاق بودم که بی اختیار کلمات رو از دهانش در نیامده در هوا میقاپیدم.
-ببین پاییز باز هم اینجا یه مشکل دیگه ای داریم. من اگر بخوام جواب این سوالت رو بدم باید کامل بهت همه چیز رو توضیح بدم و میترسم که ذهنت اشفته بشه و درکش برات سخت باشه اما سعی میکنم پاسخت رو اونطور که ساده باشه بیان کنم.
سرم رو تکون دادم و خودم رو مشتاق شنیدن نشون دادم.
-ببین خالق وقتی ما رو افرید یک سری قوانینی برای ما وضع کرد و بهمون قدرت اختیار و انتخاب داد و راه خوب و بد رو نشونمون داد حالا این میان نوبت ماست که خودمون مسیرمون رو انتخاب کنیم. خالقمون هیچ مشکلی با هیچ کدوم از بنده هاش نداره و برخلاف اینکه میگن سرنوشت و پیشونی نوشتی ما در انتظارمون نیست اگر ما سرنوشتی داشتیم دیگه دلیلی به حضورمون در این کره خاکی نبود. خوب از اونجایی که ما قدرت انتخاب داریم گاهی یه کارهایی رو انجام میدیم که سزا و جزایی داره حالا چه خوب و چه بد ما تقاص تمامی کارهامون رو در این دنیا میبینیم. چه خوب چه بد. من اگر به یک فقیر هزار تومن کمک کنم جای دیگه ده هزار تومن بهم کمک میرسه. من اگر به یک نفر هزار تومن ضرر بزنم جای دیگه ده هزار تومن ضرر میکنم اینها همه قانون بازتاب یعنی هر عملی یک عکس و العملی داره.خوب وقتی من میگم خالق هیچ دشمنی با من یا تو یا هیچ بشر دیگه ای نداره مسلمه که تمامی بلاهایی که در اینجا به سرمون میاد باعث و بانیش خودمون هستیم بر اساس اون قوانینی که از روز اول وضع شده من اگه بیمار میشم به این علت که یه جایی یه مشکلی ایجاد کردم و الان دارم سزاش رو میبینم و اگر در این مرحله بیماریم برطرف میشه و خوب میشم باز هم به این علت که یه روزی یه جایی یه کار خیری انجام دادم که دارم پاداشش رو میگیرم. خالق اونقدر بی رحم نیست که بشینه اون بالا و با این و اون لج کنه اینها تمام حرفهایی که یک سری ادم نادون توی ذهنمون فرو کردم هر چقدر انسانها نادونتر باشن اگاهیشون هم کمتر.
انگار به نظرم حرفش منظقی اومد که رسم رو تکون دادم و گفتم:
-پس اگر اینطوره که تو میگی چرا یک نفر زمانی که به دنیا میاد سالمه اما یک نفر دیگه هنگام تولدش بیماری یا نقص عضوی داره خوب اون که در دنیا نبوده که بخواد جزایی دیده باشه.
بهار لبخند زد و گفت:
-خوب اگه یادت باشه یک بار بهت گفته بودم که چرا یک پیامبر در شکم مادرش پیامبر به دنیا میاد و یک نفر در پهل سالگی اون روز پرسیدم اما جوابش رو ندادم اما حالا میگم ماها همونطور که بهت گفتم بعد از مرگمون مراحلی رو دنبال میکنیم که اگر در پاسخ به سوال خدا در مرحله جنتی وارد شدیم که هیچ در غیر این صورت گفتم که برمیگردیم به ابتدای حلقه که همون به اون درخت نزدیک نشوست. خوب این فردی که در شکم مادرش پیامبر به دنیا اومده نشان دهنده اینکه در مراحل قبلی انسان سزاواری بوده که تونسته در این دنیا در همون وهله اول پیامبر به دنیا بیاد و اما اونی که در چهل سالگی به پیامبری منصوب میشه اون زمان به حقیقت الهی دست پیدا کرده.اما باید بگم که در جواب سوالت منی که عضو ناقصی دارم با تویی که سالم هستی میتونم فردای روزگار در قبال خدا شاکی باشم که چرا پاییزسالمه اما من اینطور عضو ناقص دارم اگر قرار باشه که خدا در قبال بنده اش و مخلوقش بیپاسخ بمونه که نمیشه یکی از ویژگی های مخلوق اینکه بتونه برای هر سوالی پاسخی داشته باشه . اگر من الان با این شکل و شمایل هستم به این علت که با این شکل و شمایل بهتر میتونم به خدا برسم. بهتر میتونم به کمال برسم. پس پاسخ این سوالت اینکه هر کسی با هر شکل و ویژگی که الان هست بهترین حالتی بوده که میتونسته به کمال برسه. متوجه شدی؟
سرم رو تکون دادم و سعی کردم باز هم سوالی که در ذهنم جای گرفته بود رو دسته بندی کنم و بپرسم که ماشین متوقف شد و کامیار از اینه ماشین نگاهم کرد و گفت که:
-اینجا چیزهایی رو میبینی که باز هم برات سوال ایجاد میشه . حالا بهتره پیاده شیم که کلاس الان شروع میشه.
romangram.com | @romangram_com