#بچه_مثبت_پارت_60


- آره با متینم.

- ...

نگران نباشید گرسنه نمی مونم.

- ...

- چشم، از من خداحافظ.

رو به متین گوشی رو گرفت و گفت:

- مامانه.

- سلام مامان.

"خاک تو سرم! دیدی نامزدشه؟ اصلا چرا خاک تو سر من؟ خاک تو سر بچه ها که منو مجبور به این شرط بندی کردن، وگرنه من بچه به این آرومی."

مائده باز با اون لبخند نانازش پرید وسط افکار بی سر و ته من و گفت:

- شما همیشه انقدر آرومید؟

- من؟ نه بابا، تنها چیزی که نیستم آروم بودنه.

خندید و گفت:

- به چهرتونم می خوره از اون بچه شیطونا باشید.

خندیدم و گفتم:

- شما لطف دارید.

"دارم می میرم از فضولی."

- آخ راستی نامزدیتونم تبریک می گم، آقا متین چیزی بروز نداده بودن.


romangram.com | @romangram_com