#_آسمان_دیشب_آسمان_امشب_پارت_35
کتاب کوری اثر ژوزه ساراماگو. چهار اثر از فلورانس اسکاول شین. کتاب اصول طراحی و چیدمان. کتاب جراحی دهان و فک و صورت پیترسون.
ـ کوری رو پدرم می خونه. از کتاب های خاص خوشش میاد. مامان کتاب های روان شناسی دوست داره. درسا پزشکی عمومی خونده، ولی عاشق طراحیه و تکلیف من هم که مشخصه.
کتاب ها را رها کردم و فنجان چایم را برداشتم.
گفت:
ـ نمی خوای چند ساعت دیگه صبر کنی؟
ـ من خودم میرم.
ـ به هیچ عنوان اجازه نمیدم. خودم آوردمت و خودم برت می گردونم.
ده دقیقه بعد به راه افتادیم. بر خلاف انتظارم، سفر کوتاه و خوبی برای من بود. من تجربه های زیادی در مورد سفر کردن با یک همراه نداشتم. این که برای کاری تحت فشارم نمی گذاشت خوب بود.
نم نم باران می بارید. شیشه را بالا دادم و اخم کردم.
ـ چی شده؟
ـ هیچی، از هوای بارونی خوشم نمیاد.
خندید و گفت:
ـ جالبه. قبل از این که راه بیفتیم، با شمیلا حرف زدم.
شمیلا! در مورد دوست دخترش حرف می زد. چقدر جدی و محکم. به نیم رخش خیره شدم.
ادامه داد:
ـ باهاش به هم زدم.
من از این اطلاعاتی که هیچ ارتباطی با من نداشت بیزار بودم. موبایل را از داخل جیبم در آوردم و به صفحه اش خیره شدم. ساعت ده دقیقه به چهار بعد از ظهر بود.
نفسش را با صدا بیرون داد و گفت:
ـ دارم بهت پیشنهاد میدم.
romangram.com | @romangram_com