#آسانسور_پارت_72
محسني- .خيلي ممنون ..
فقط سرمو تكون دادمو پرونده رو گذاشتم سر جاش ....و نشستم و دوباره مشغول خط خطي كردن كاغذ شدم ..
.محسني داشت دور مي شد كه يه لحظه مكث كرد و برگشت طرف من
محسني- خانوم فرح بخش نيستن ...
- نخير ....
محسني- مريض اپانديسيه كجاست ؟
- تقاضاي اتاق خصوصي كردن.... از بخش ما بردنش
ابروهاشو انداخت بالا ....
محسني- كه این طور ..
صبا بر گشت...
صبا-دكتر چيزي مي خواستيد؟
محسني- نه ..خسته نباشيد ...
صبا- ممنون شما هم خسته نباشيد ...
به رفتنش زير چشمي خيره شدم وقتي مطمئن شدم كه ديگه تو تير راس نگام نيست چندتا خط ديگه رو كاغذ كشيدم
صبا- كجا بودي ...دربه در دنبالت بودم..
- چي شده ؟
صبا- فهميدم كيه
romangram.com | @romangram_com