#آنتی_عشق_پارت_40




صبا: ماشينمو جايي نزني....



سوئيچو سمتش گرفتم و گفتم:نخواستم.....



صبا:زهرمار چه زودم بهش بر ميخوره....



يه کم تو روش نگاه کردم و باز راه افتادم.



اونم بدو بدو کل محوطه ي دانشگاه و دنبال من گز ميکرد.



صبا:حالا چون خالت تو رو واسه پسرش ميخواد امروز سگي؟


romangram.com | @romangram_com