#آلا_پارت_75

سلاله - تو حرف نزن.
- چرا؟
سلاله - بشین بابا، می خواد نونمون رو آجر کنه...
شالش رو مرتب کرد و از جا بلند شد و گفتم : آهان بیشتر قر بده.
سلاله شاکی نگام کرد و شیرین خندید و گفتم: یارو عوضی بی....
ای بابا، جلوی شیرین نمی شه فحش داد که! اینا هم پاستوریزه ان الآن می گه عروسمون چاله میدونیه.
سلاله با لبخند و خنده و صحبت می خواست یارو رو با قیمت قبل راضی کنه، شیرین گفت : آلا جون میگم، اشکال نداره من بالاتر میدم.
- دیگه چی !؟ نه عزیزم شما با آقا صفر اومدی، ماشین رو دیده ککش پریده یارو داره دندون گردی می کنه.
شیرین با تعجب گفت: عه!؟
اینا رو حاجی کجا نگه می داشت تو کمد؟ میگه عه! یعنی نفهمیدی؟ صد بار گفتم سر کوچه پیاده شو، این همه هزینه ی جا کردیم، دکور زدیم حالا یارو زده زیرش...
سلاله بلند تر گفت : نه تو رو خدا این طوری نگید...
با عصبانیت گفتم : چیه آقا؟ بیا این جا با من حرف بزن، چی میگی هان ... ؟
سلاله - آلا!
از جا بلند شدم و گفتم : بیا این جا ببینم چیه؟ آئودی تا حالا ندیدی؟ ماشین باباش رو ببینی حتما مرغ دونیت رو یک جا تو پاچه امون می کنی هان؟ قرارداد بستی مرد حسابی، فکر کردی طرف زنه از تو گنجه در اومدن؟ شکایت می زنم پشت قرارداد. من هزینه کردم برای این جا، کدوم همسایه شکایت کرده؟ هان؟
«صاحب ملک که فامیلش "رجبی" بود گفت»: خانم همتی من جسارت نکردم که شما داری هوار هوار می کنی.
سلاله دستش رو به سرش گرفت و روی اولین صندلی وا رفت و مرده گفت: من میگم...
- شما گفتی "ف" من فرحزاد رو رفتم، نرخ بالا نمی برم، جامم تغییر نمی دم ، برو شکایت کن.
رجبی شاکی و یکه خورده نگام کرد و گفت : شما نگفتید می خواید تو حیاط راه برید.
-راه بریم!؟ هنوز اسمش رو نمی دونه برای من بهونه میاره...
رجبی داد زد : جمع کنید اصلا اسبابتون رو ملک منه...
- ملک توئه، من پشیمونی پای قرارداد نوشتم، ده میلیونم رو بده بابت پشیمونی.
رجبی یکه خورده گفت : من پشیمونی امضا نکردم...
- تو چشم من نگاه می کنی...
شیرین - الو داداش سلام بیا...
برگشتم یکه خورده به شیرین نگاه کردم و گفتم : به سردار چرا زنگ میزنی!؟

@romangram_com