#آخرین_پناه_پارت_125
- خودتو زدی به نفهمی یا نمیفهمی میگم گمشو بیرون از زندگی رادین برو...
قبل از اینکه بتونه حرف دیگه ای بزنه پشت دست پناه توی صورتش خورد ...
تمام انرژیشو ریخت توی دستش وکوبد تو دهنه یاسی.. یاسی به سمتی پرتاب شد بلند شود لبش پاره شده بود اما قبل از اینکه بتو به سمت پناه حمه کنه پناه با پاش زیر پاش انداختو افتاد رو زمین با دستش گلو یاسیو گرفتو فشورد یاسی تقلا کرد که بیرن بیاد اما نتونست پناه با حرص غرید:
- اولیو خوردی چون بهم اهانت کردی... هیچکی جرعت نداره به پناه تمنا بگه بالا چشت ابرو اونوقت تو کثافط خیلی گنده تر از دهنت گفتی اما الان خوب گوشاتو وا کن یاسی خانوم من قسم خوردم که اگه کسی بخواد به رادین نزدیک شه خودم با دستای خودم خفه اش کنم درست مثله الان ازاین به بعد آسه میری آسه میای لباس فرمتم دست مثله صبا شیرین میشه کافی فقط برق لب بزنی دیگه بهت رحم نمیکنم شیر فهم شد...
رنگ به کبودی رسید ه بود با دوتا دستاش سعی میکرد دسته پناه و ازاد کنه اما نمیتونست مجبور سرشو چند بار تکون داد تا پناه ولش کرد بلند شد...نیش خندی زد...
- دیدی فکره همه جاشو نکرده بودی..
صداشون تو فضا پیچید:
- ...بله... خیلی نترسی اینجا انقدر بی درو پیکره.... من همیشه فکر همه جاش ومیکنم دوربینا خاموشه.. براووو براوو یاسی کارت عالیه..اومدی چی بگی ...
یاسی نگاهی به پناه انداخت موبایلش تو دستش بود ...نگاهشو خشمگین کردو به سمت پناه پرت کرد...با حرص دستشو به گوشه لبش کشید پشت دستش پره خون شد با ترس بهش نگاه کرد..
- وحشی...
- هوی هوی من خیلی حساسم بهتره قبل از اینکه خلاصت کنم بزنی به چاک ....درضمن از این موضوع جز رادین کافیه فقط... خوب گوش کن... فقط یه نفر بو ببره قید همه چی ومیزنم حالیت شد حالا گمشو...
یاسی با ترس خارج شد واقعا هم پناه ترسناک شده بود.. باید اینکه پناه یه رزمی کار بودو جدی میگرفت به خاطر حماقتش بغض کرد...همین که خارج شد با رادین سینه به سینه شد نتونست جلو خودشو بگیره با دیدن رادین داغ دلش تازه شد اشک هاش روی گونه اش غلتید رادین با تعجب بهش نگاه کرد:
- چی شده یاسی چرا گریه میکنی؟؟
نگاهش روی لب خونی و بعد گردن قرمزش کشیده شد پوفی کرد 75 درصد میدونست چی شده..یاسی از کنارش گذشتو دوید رفت تو اتاق خودش..رادینم به سمت اتاقشون راه افتاده دور باز کردو رفت تو.. پناه چشمان خشمگینش را به بیرون دوخته بود از پشت بغلش کرد..
- چی گفتش که خانومم نتونسته موشتاشو کنترل کنه؟؟
پناه لبخند کجی زد صدای ضبط شده رو پاز کرد وبه سمت سرویس بهداشتی رفت..رادین به صدای ضبط شده گوش کرد از دست یاسی عصبی شد فکر نمیکرد یه همچین کاری کنه ویه همچین حرفایی رو به پناه بزنه اما از اینکه پناه سره حرفی که دیروز زده بود مونده بود تعجب کرد..
- خوب گوشاتو وا کن یاسی خانوم من قسم خوردم که اگه کسی بخواد به رادین نزدیک شه خودم با دستای خودم خفه اش کنم درست مثله الان ازاین به بد آسه میری آسه میای...
حرف دیروزشو به یاد اورد:" حسود..اگه قراره هروز بیاد جلو من دلبری کنه قول میدم با دستای خودم خفشه اش کنم دختـــ... "
romangram.com | @romangram_com