#آدم_میشوم_اگر_تو_حوای_من_باشی_پارت_134
تو کسری از ثانیه هر چهار نفرشون رفتن بیرون.
_مجید توام برو.
_ولی اقا....
با داد گفتم:
_میگم برو لعنتی.
دوباره به عکسش خیره شدم حقیقت داشت از پشت گوشی بهم دهن کجی میکرد.چطور تونستی حوا؟تو تازه بیست سالته هنوز زوده برای
فاحشه شدن چطوری اینقدر زود عوضی شدی؟
*
از جام بلند شدم،با قدمای بلند خودمو به ماشین رسوندم،سرمو گذاشتم رو فرمون.ازت متنفرم حوا متنفر متنفر متنفر اره متنفرم.چطور
جلوی خودش رومریم مقدس جلوه میداد.مغزم جرقه ای زد اره خودشه،منم کاری میکنم تا پای حوا هم به تخت خوابم باز شه،همینه حالا
که ذات واقعیشو فهمیدم مقصد بعدیش تخت خواب منه. متنظرم باش حوا خانوم.
~~~~~از نگاه حوا~~~~~
دلم براش تنگ شده بود.تو یه تصمیم انی مانتو شلوار مشکی با شال مشکی سر کردم.تو راه مثل همیشه یه دسته گل رز زردی گرفتم با
گلاب با تاکسی خودمو به بهشت زهرا رسوندم.استین مانتومو دادم بالا،در گلاب رو باز کردمو قبرشو شستم.بغضی اندازه یه گردو چنگ
انداخت تو گلوم،زیر لب زمزمه کردم:
_سلام بی معرفت خوبی؟منو نمیبینی خوشی؟راستی پیشاپیش عیدت مبارک.به سختی بغض تو گلومو قورت دادم،گلا رو برداشتمو شروع کردم به پر پر کردنشون.ذهنم پرکشید به گذشته.......
فلش بکی به گذشته
همیشه میدیدمش بعضی وقتا با خودم فکر میکردم که این کارو زندگی نداره که همیشه مثل سایه دنبالمه؟
_حوا؟
نگاهمو دوختم به سارا که داشت صدام میزد،بی حوصله گفتم:
_چیه؟
ابرویی بالا انداختو گفت:
_اون طرف خیابونو نگاه.
romangram.com | @romangram_com