#آکادمی_خون_آشام_(جلد_دوم)_پارت_47
کردی مبارزه یادگیری یا » ؟ بعدش
: « کرد هیسی لیزا رز ! »
ولی تاشا به نظر رسید نمی ناراحت . کریستین هم همینطور. او هایی زمان همیشه که موضوع حمله ی
والدینش به میان می معذب آمد می شد . تاشا نگاه مستقیم متفکری و به من انداخت. آن نگاه مرا یاد
نگاه دیمیتری های می همان ، انداخت نگاه هایی که در دور و نادرست کاری انجام اثر از ، انتظار که از
نظر نصیبم بود اشتباه دیمیتری می شد .
او خیره نگاه» . بعدش: « گفت اش را از من شرمسار و نگرفت به نظر مقداری اگرچه ، رسید نمی
ناراحتی از احساس طرفش می کردم .
چقدر « می دونی » ؟
نگاهی به اولیه چیزای: « گفتم و انداختم کریستین سمت رو . »
سرش را : « گفت و داد تکان می ... دونستم می دونستم که مویرا و لوکاس به چی ، بودند شده تبدیل
ولی این بود نکرده آماده منو هنوز دونستن . چه ، روحی آمادگی چه و جسمی یا احساسی . فکر کنم اگه
دوباره هم بود نخواهم آماده بازهم بیفته اتفاق این . ولی بعد از اون شب ، به خودم نگاه متوجه و کردم
شدم که چقدر بی دفاع بودم . همه نگهبان داشتم انتظار عمرم ی ها ازم باشند مراقبم و کنند دفاع .
البته منظورم این نیست که توانایی این نگهبانان رو ندارند . همونطور که خود احتمالا ، گفتم تو می تونی
منو در قبل ، مویرا و لوکاس ، اونا ولی ببری مبارزه از اینکه ما بفهمیم چه افتاده اتفاقی دو تا از نگهبانان
کشتند هامونو . به و سختی با اونا دندون و چنگ رو از کریستین گرفتن باز داشتم . نمی دیگران اگه
رسیدند من هم و بودم مرده اون ... » کریستین وقت
او از حرف زدن چهره ، ایستاد اش را در هم ادا و کشید مه : « داد به این رسیدم نتیجه که خوام نمی
، بمیرم اینجوری نه حتی بدون یک ، واقعی ی مبارزه نه قبل از هرچه اینکه در توانم هست دفاع برای از
کسانی و خودم که بزارم دارم دوستشون . به این شخصی دفاع هنرهای انواع ترتیب رو یاد بعد و گرفتم
از یه مدتی من ، اوه ، با . نداشتم تطابق اینجا بالای سطح ی امعهج به خاطر همین به و رفتم مینیاپولیس
زندگیم رو با درس دادن به . » گذروندم بقیه
نداشتم شکی که دیگری های موروی هم در زندگی مینیاپولیس می خدا فقط اگرچه ، کردند می دانست
چرا . ولی می هایش حرف بین توانستم چیز هایی را بفهمم . او به و کرد مکان نقل آنجا با انسان ها در
آمیخت و از آشام خون ی بقیه ها کرد دوری . کاری مانند که من لیزا و به مدت دو سال بودیم کرده .
و بودم متعجب به این فکر می کردم که چه چیز دیگری های در هست میان این که او به مستقیم طور
به آن ها است نکرده اشاره . او بود گفته " شخصی دفاع هنرهای انواع " را یاد ظاهرا ، است گرفته
بیش چیزی از هنر بود آموخته رزمی های . موروی ها به حمله باور خاطر - کردند نمی تصور ، دفاع که
باید جادو به شود استفاده اسلحه عنوان . جادو ، پیش وقت خیلی به استفاده اسلحه عنوان می شد و
romangram.com | @romangram_com