#آکادمی_خون_آشام_(جلد_دوم)_پارت_31
. بشود به مِرِدیت تصادفی طور را زدم - دیگر یکی از هم های دختر معدود کلاس می - آنقدر بد که مجبور
شد ساق پایش را در . بگذارد بندی زخم بالشتک به نظر می رسید در آینده ی خیلی نزدیک کبودی
یزشت روی ساق پایش و داشت خواهد طوری نگاهم می کرد که انگار از قصد این کار را کرده ام .
خواهیِ معذرت بی فایده ای . کردم
بعد از آن میسون ، یک دیگر بار مرا و کرد پیدا در حالی که چهره ام را بررسی می : گفت کرد « ، اوه
، پسر کی » ؟ گرفته حالتو
دردناک داستان فورا قلب ای نقره ی چوبه و را . کردم تعریف برایش
با دلخوری وجود ام خندید . مخصوصا ؟ کجاست قلب دونی نمی طوریچ « با در نظر خیلی اینکه گرفتن
از » ؟ شکستی اونارو
نگاه نگاهی مثل همان یآلود خشم که به بود انداخته دیمیتری به او کرد اثر دفعه این ، انداختم . صورت
میسون بی رنگ شد .
بلیکوف « یه شیطانی مردیه ، مریضه که باید به یبزرگ گناه خاطر که امروز صبح در حق تو مرتکب
به شده یه سیاه چال بزرگ ، پر از افعی های هار » ! بشه انداخته
با : گفتم خشکی حالت « : کردم فکر بعد و » متشکرم « افعی ها هم می تونن هار » ؟ بشن
بینم نمی دلیلی « که ، بشن نتونن هر فکر ، ممکنه چیزی کنم . » او در ورودی تالار ب را برای من باز نگه
. داشت « اگر چه ، غاز بدتر ممکنه کانادایی های از افعی ها » . باشن
نگاه کجی به او انداختم « . کانادایی غازهای می کشنده تونن تر از افعی ها » ؟ باشن
: پرسید « تا کردی سعی حالا به اون کرد کوشش » ؟ بدی غذا کوچولو های حرومزاده با عجز و جدیت
بیان کن : د « اونا شرورن، می افعی بین تونی ها طول روز چند غازها ؟ اما ، بمیری سریع و بیفتی می کشه
، درد » ! بیشتره رنجش و
من : کردم اظهار « واو بگیرم قرار تاثیر تحت باید دونم نمی ، یا بترسم که تو در فکر اینا ی همه مورد
» ! کردی
دارم فقط « سعی می کنم کنم پیدا هخلاقان های راه که احترام تو » . همینه همش ، برگردونهرو
« تو هرگز مثل یه خلاق ی گونه با من » . میس ، نکردی برخورد
ما بیرون از بودیم ایستاده کلاسمان ی دوره دومین . اما ، بود شوخ و درخشان هنوز میسون خوی و خلق
کننده اشاره یا نکته کرد صحبت دوباره وقتی در بود صدایش « . رز ، توام اطراف وقتی ، در همه مورد
خلاقانه کارای ی ای که می شه فکر کرد می کنم » .
داشتم هنوز به افعی خاطر ها می ناگهان اما خندیدم ساکت شدم و با تعجب به او شدم خیره . من
فکر همیشه می اما ، است بامزه میسون کردم با این نگاه جدی و گرفته در ناگهان ، چشمانش به ذهنم
رسید که او به . بود سکسی نوعی
romangram.com | @romangram_com