#پانزده_سال_کابوس_پارت_80
یه دختربه طرف ما اومد...
ـ:کلید دست منه الان درو باز میکنم!
کریس:شما؟
ـ:من سارا فینکس دختر آقای فینکس هستم!
بعد از باز شدن در سارا به طرف پدرش دوید بیهوش روزمین افتاده بود...رفتم طنابوبا چسب دور دهنشو باز کردم!
به افسر نگهبان گفتم یه لیوان آب بیاره سارا هم که مرتب پدرشو صدا میکرد!
کریس:کلیدو از کجا پیدا کردی؟
با من و...من جواب داد:خوب رو زمین افتاده بود منم برش داشتم!
کریس:دروغم بلد نیستی بگی مگه هر چیزی رو زمین پیدا میشه باید مال توباشه؟
سارا:هیچی به گوشی بابام زنگ زدم جواب نداد اومدم محل کارش که یه کلید جلو پام بود چون این جاسوئیچی بهش وصل بود فهمیدم باید مال پدرم باشه منم اومدم که شمارو دیدم!
معلوم بود داره چرند میگه صورتش مثه گچ سفید شده...!
افسرنگهبان آب و آورد یه کم بهش دادیم تا حالش جا اومد...!
romangram.com | @romangram_com