نوشته: سارا سلیمانی
همه چی از اونجایی شروع شد که نامه عاشقانه ایی که قرار بود به دست مهتاب برسه به دست پدرش رسید بنابرین عشق مخفی مهتاب به پسر همسایه برای کله فامیل آشکار شدو ناخواسته تن به ازدواجی داد که هیچ میلی درش نداشت.... مهتاب اونقدراهم شجاع نبود که بتونه با داماد اجباری زندگیش مثل یه همخونه باشه پس بعده یه ازدواج کذایی با اقا داماد عاشق پیشه زندگی عادی و شروع کرد برای مهتاب تلخ مثل زهر و برای پویان شیرین مثل عسل مهتاب سرد مثل یخو اقا پویان گرم مثل اتیش سرد بودن مهتاب ادامه داره تا یه خبر بد ولی درعین حال خوب میشنوه ... #فقط_بخاطر_دخترم
مطالعه