رمان آخرین شعله شمع

نوشته: پ غفاری

ترلان یک دختر جوونه که همراه خواهرش سالها تحت سرپرستی دایی و زندایی زندگی کردند . به خاطر برخی مشکلات تصمیم به جدایی می گیرد و با اقدامی تمام زندگی خود را تحت الشعاع قرار می دهد و ناخواسته درگیر بازی مرد جوانی می شود که با هدفی خاص مدتهاست او را تحت نظر دارد . بستر زمانی و مکانی داستان حال و جامعه امروزیست . اما گذشته دختر جوون داستان ، بر حال و آینده اش تاثیری ژرف خواهد گذاشت … تنهایی ، عشق و ایثار کلمات کلیدی این رمان است .

مطالعه
حسی از انتقام

داستان درباره ی مردیه که فکر میکنه یه پسر تنها امید زندگیش رو کشته و حالا میخواد ازش انتقام بگیره و….. عاشقانه هیجانی پلیسی

میشا دختر خون آشام (جلد یک)

به نام خداوندی که در همین نزدیکی است. میشا دختری که خون‌ آشامه…اما از شرقه…کلی فرق داره.داستانش با همه خون‌ آشاما فرق داره. از جنس ایرانه و با خون و خون‌ریزی مخالفه… ولی تقدیرش میشه خون خوردن و تغذیه کردن. تو راهش دوستانش مثل خودش قربانی میشن.

میشا دختر خون آشام(جلد دوم)

دختری از تبار موجودات ماورایی .. دختری که نمونه کاملی از خوناشام و گرگینست ! البته این ادامه ی ماجرای میشاست … دختری که تمام ریسک های دنیا رو به گردن میگیره و در آخر به خوبی و خوشی زندگی می کنه … دختری که باچشمش شاهد تمام قدرت های ماورایی میشه … مطمئنم عاشقش میشید !

پارلا

جمیله خیلی بلند پروازه و از وضعیت زندگیش راضی نیست. اون به دلایلی از پلیس می ترسه و ازشون دوری می کنه. سعی می کنه با پسرهای پولدار دوست بشه و خودش رو به اونا پارلا معرفی می کنه و همه ی تلاشش اینه که دلشون و به دست بیاره. یه روز به طور اتفاقی با سیاوش آشنا می شه که یه پلیسه… پارلا از اون خیلی می ترسه و فکر می کنه که سیاوش همه جا دنبالشه و اونو زیر نظر داره. تا این که متوجه می شه سیاوش برای یک ماموریت پلیسی روی اون حساب باز کرده…پایان خوش

بوسه بر زندگی لعنتی

داستان زندگی دختری که به اجبار از 8 سالگی از خانواده اش جدا میشه و با عنوان عروس پا به خونه ی عموش میذاره ! پسری با خوی و اخلاق های غربی وارد زندگیش میشه و اتفاقات غیر قابل باوری پیش میاد ! توجه این داستان مثل ازدواج های اجباری و همخونه های تکراری نیست! بوسه بر زندگی لعنتی

ویلای وحشت

همه چی از همون روزی شروع شد که مارسا و دوستاش برای تعطیلات به سفر رفتند و وارد اون ویلا شدند… یک ویلای بزرگ که از همه گوشه کناراش بوی مرگ به مشام می‌رسید… مرگی دردناک که برای این سه دختر سرنوشت دیگری را رقم زد… سرنوشتی هولناک که نظیرش در هیچ کجای تاریخ دیده نشده… #ویلای_وحشت

مرد نفرین شده

رمان مرد نفرین شده داستانی است که با خوندنش دلهره و ترس و رو تو وجودتون تزریق میکنه و البته در این داستان عشق هم هست عشقی دلهره اور ودردناک که مَردی نفرین شده و مُرده دچارش میشه، این مَردِمُرده عاشق میشه اما نه یه عشق معمولی یه عشق ممنوعه که هیچ وقت فکرشو نمیکرده دچارش بشه، عاشق میشه عاشق دختری زِنده و این دو تا راه شون از هم جداست و برای رسیدن به هم یا باید اون زنده بشه یا دختر بمیره حالا به نظرتون میشه یه مُرده رو زنده کرد؟؟ و در طول داستان اتفاق هایی میوفته که*……. سخن نویسنده: این رمان تخیلی هست و به کسانی که این گونه سبک ها رو نمی پسندند توصیه میشود این رمان رو دنبال نکنند #ترسناک تخیلی، عاشقانه، رمزآلود

مدال خورشید

در تهران، شهری که اکثر مردمش دچار روزمرگی هستند، یک آدم زیر بیست سال مشکلات بزرگی را تحمل می کند. وجود نوجوانی که دلش یک ماجرای هیجان انگیز نخواهد، خودش از محالات است. در تهران هم به ندرت یک ماجرای هیجان انگیز برای یک نوجوان پیش می آید…..

مانده ام جذبت شوم یا دفعت کنم

دختری که همانند اسمش غوغا کرد…..دل کند از صاحب آسمان و زمین…..پا کوبید و لج کرد……از همه چیز گذشت…. به خیالش اوم هم دل میکند از بنده اش….. فراموش کرد به خیال اینکه فراموش شده…. نمی دانست نزدیکتر از رگ گردن به اوست…..وابسته تر از نفس…..غرید…بارید…. تا آرام گیرد… باریدن چشمانش دل یخ زده ای را آرام کرد….عاشق کرد….و باز هم در اخر….خدا بیدار است... . پایان خوش

هیچوقت دیر نیست

دختری به اسم وفا که در دانشگاه صنعت شریف شیمی میخونه و نابغه است ، به خاطر دوستش مواد مخدر درست میکنه و دوتایی میفروشن تا این که با پاپوشی که یکی از باندای بزرگ که رییسشون شخصی به اسم یاس هستش براش درست میکنن و میفته زندان بعد از دو سال میاد بیرون و داستان از آزاد شدن وفا شروع میشه و ...